غزل مناجاتی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
گر قـسـمتم شـود که تـماشا کـنـم تو را ای نور دیده، جان و دل اهدا کنم تو را این دیــده نیست قابــل دیــدار روی تو چـشـمی دگـر بده که تمـاشا کنم تو را تو در میـان جـمـعی و من در تفـکّـرم کانــدر کجـا بـرآیــم و پـیـدا کنم تو را هر صبح جمعه ندبه کنان در دعای صبح از کـردگـار خـویـش تـمـنّـا کـنم تو را یابن الحسن، اگر چه نهانی ز چشم من در عـالـم خـیــال، هــویــدا کـنم تو را گویند دشمنـان که تو بنموده ای ظهـور زین افـتـرای محض، مبـرّا کنم تو را همچـون مـؤیّدم به تکـاپـو، مگـر دمی ای آفــتـاب گـمـشـده، پیــدا کنـم تو را |